Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8783 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dry dock
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
dry docks
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
ship
U
کشتی را در حوضچه تعمیرگذاردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floating dock
U
حوضچه شناور تعمیر کشتی
hawser
U
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
hawsers
U
طناب فولادی مخصوص نگاهداشتن کشتی در حوضچه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
crater
U
حوضچه
craters
U
حوضچه
basin
U
حوضچه
trap box
U
حوضچه رسوب
settling basin
U
حوضچه تهنشینی
equalizing basin
U
حوضچه توزیع اب
sedimentation basin
U
حوضچه رسوبگیر
sedimentation pond
U
حوضچه ته نشینی
recharge basin
U
حوضچه تغذیه
receiving basin
U
حوضچه ابگیر
resting pool
U
حوضچه ارامش
impact basin
U
حوضچه ارامش
settling basin
U
حوضچه رسوب
boat pool
U
حوضچه قایق
laver
U
اب انبار حوضچه
graving dock
U
حوضچه تعمیرکشتی
flush tank
U
حوضچه شستشو
setting basin
U
حوضچه رسوب
arctic basin
U
حوضچه قطبی
stilling basin
U
حوضچه ارام کننده
dock
U
حوضچه تعمیر ناو
trap box
U
حوضچه رسوب زهکشها
docked
U
حوضچه تعمیر ناو
impact basin
U
حوضچه بار شکن
docks
U
حوضچه تعمیر ناو
cisterns
U
حوضچه ارامش منبع
cistern
U
حوضچه ارامش منبع
brine pan
U
حوضچه نمک گیری
floating drydock
U
حوضچه شناور خشک
sealing basin
U
حوضچه ایجاد هوابند ابی
docking report
U
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
jet diffusion basin
U
حوضچه ایکه در اثر پخش فورانی انرژی را کاهش میدهد
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
vessels
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
foreship
U
سر کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
wrestling
U
کشتی
ships
U
کشتی
flattest
U
پل کشتی
on shipboard
U
در کشتی
flat
U
پل کشتی
on board a ship
U
در کشتی
on the sea
U
در کشتی
ship
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
vessel
U
کشتی
on the water
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
board
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
hulks
U
کشتی
bottom
U
کشتی
argo
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
hulk
U
کشتی
ark
U
کشتی
boarded
U
کشتی
carinae
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
afloat
U
در کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
aft
U
در پس کشتی
carina
U
کشتی
collier
U
کشتی
by water
U
با کشتی
decked
U
پل کشتی
inboard
U
داخل کشتی
kedge
U
تغییرجهت کشتی
shipmaster
U
رئیس کشتی
shipload
U
بار کشتی
greco roman
U
کشتی فرنگی
propeller
U
پروانه کشتی
jerque
U
بازرسی کشتی
foreship
U
دماغه کشتی
lading
U
بار کشتی
flying dutchman
U
شبح کشتی
shipboard
U
کنار کشتی
berthing
U
خوابگاه کشتی
towing boat
U
کشتی یدک کش
kelson or keelson
U
سقف ته کشتی
shipboard
U
صحنه کشتی
keel shaped
U
شبیه ته کشتی
flag ship
U
کشتی پیشرو
sister ship
U
کشتی خواهر
shipowner
U
مالک کشتی
shipbuilding
U
کشتی سازی
shipper
U
مسافر کشتی
shipper
U
محموله کشتی
hermaphrodite brig
U
کشتی دو دگله
shipwright
U
کشتی ساز
berths
U
خوابگاه کشتی
shipside
U
کنار کشتی
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
berthed
U
خوابگاه کشتی
berth
U
خوابگاه کشتی
docks
U
تعمیرگاه کشتی
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
docked
U
تعمیرگاه کشتی
cargo
U
محموله کشتی
dock
U
تعمیرگاه کشتی
shipowner
U
صاحب کشتی
double-decker
U
کشتی دوعرشهای
dockyard
U
تعمیرگاه کشتی
icebreaker
U
کشتی یخ شکن
dockyards
U
تعمیرگاه کشتی
in the hold
U
در انبار کشتی
training ship
U
کشتی اموزشی
wrecked
U
کشتی شکسته
imbark
U
در کشتی گذاشتن
sister ship
U
کشتی همسان
strands
U
به گل نشستن کشتی
singlisticker
U
کشتی یک دگله
strand
U
به گل نشستن کشتی
ice breaker
U
کشتی یخ شکن
double-deckers
U
کشتی دوعرشهای
cargoes
U
محموله کشتی
tonnage
U
فرفیت کشتی
cutwater
U
دماغه کشتی
cockswain
U
پیشکارکارکنان کشتی
troopship
U
کشتی سرباز بر
the enemy
U
کشتی دشمن
the roll of a ship
U
غلت کشتی
tramp vessel
U
کشتی ازاد
coal whipper
U
زغال کش کشتی
aeroboat
U
کشتی طیار
aerographer
U
هواشناسی کشتی
the rudder of a ship
U
سکان کشتی
affreightment
U
اجاره کشتی
afterdeck
U
عقب کشتی
tramp steamer
U
کشتی ازاد
combatant vessel
U
کشتی جنگی
commercial marine
U
کشتی تجاری
commondo ship
U
کشتی نیروبر
cuddy
U
اطاقک کشتی
galley
U
اشپزخانه کشتی
aboard
U
روی کشتی
war vessel
U
کشتی جنگی
war ship
U
کشتی جنگی
coxswain
U
مباشر کشتی
naval
U
وابسته به کشتی
navies
U
کشتی جنگی
navy
U
کشتی جنگی
cook house
U
اشپزخانه کشتی
tender ship
U
کشتی تدارکاتی
dressing ship
U
تزیین کشتی
air ship
U
کشتی هوایی
alee
U
پناهگاه کشتی
amid ships
U
درمیان کشتی
bige water
U
گنداب کشتی
bilge water
U
گنداب کشتی
bill of lading
U
ستمی کشتی
carrying vessel
U
کشتی باربری
bill of loading
U
بارنامه کشتی
Recent search history
Forum search
0
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
0
the rudder is put over
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com